تسهیلگری
یکی از این واژه های پر مفهوم که شاید به خوبی هم در دهان گوینده اش نچرخد واژه تسهیلگری است.
تسهیلگری یا (facility) در لغت به معنای آسانکاری است که ابتدا در مورد روغن کاری اشیا وسایل نقلیه به کار گرفته میشد.
به عبارتی ساده تسهیلگری گروه یعنی آسان کردن، آسان کردن دستیابی به اهداف گروه با بهره گیری از مشارکت خود اعضای گروه.به عبارتی تسهیلگری یعنی آسان نمودن کسب تجربه و یادگیری برای خود دیگران.
گروه محورتسهلیگری است و با تشکیل گروه های خیلی کوچک هم میتوان فرآیندهای مختلف تسهیلگری ایجاد کرد و با ایجاد و تقویت تعامل، برنامهریزی مناسب، حفظ مشارکت اعضا و ایجاد فرصتهای واقعی با تکنیک های خاص و مهارت های اکتسابی تسهیلگری اتفاق میافتد.
تسهيلگري مفهومي است كه در در نيمه دوم قرن بيستم و پس از جنگ جهاني دوم شکل گرفت. تسهیلگری در راستاي بهتر ارتباط برقرار كردن است تا اينكه مفهوم بهتري از زندگي را به عنوان يك انسان، درک کنیم.
تفاوت تسهیلگری با ترویجگری
بسیاری باور ند که وقتی جلسهاي با مردم محلي برگزار ميكنند در حال تسهيل مشاركت مردم هستند.حال آنکه آنها عموماً در اين جلسات صرفاً نظرات مردم را جويا ميشوند بدون آنكه به نظر آنها اهميت بدهند.آنها ساده انگارانه میپندارند كه اين جلسات براي مشاركت مردم محلي در برنامهريزي و تصميمگيري بهترين روش است. آنها خوشحال هستند از اينكه مردم را در برنامهها شركت دادهاند. ما در عمل چيزي به جز برگزاري و تشكيل جلسه اتفاق نميافتد و آنها بيشتر براي تأئيد برنامهها و طرحهاي خودشان مردم را دعوت ميکنند.
نظامهاي مرسوم ترويج كه برنامهها عموماً از بالا به پايين طراحي ميشود، خود كارگزاران ترويج هم داراي سلسله مراتب هستند و نيروهاي سطوح بالا نقش هدايت، راهنمایی و كنترل را برعهده دارند و نيروهاي ميداني عموماً گوش به فرمان نيروهاي بالاتر هستند. سطوح پایینتر خود را به سطوح بالاتر متعهد ميبينند تا مردم. فعاليت عمده مروجين، انتقال اطلاعات و فناوري از مراكز به سطح محلي است. در اين سيستم، نقش اصلي بر دوش كارگزاران ترويج است. اگر بناست نظام «تسهيل گر» جاي نظام «ترويج گر» را بگیرد، اولين چيزي كه بايد تغيير بكند، نقش مروجين است که بايد از يك ارتباط يكسويه عمودي تبديل به يك ارتباط دوسويه و موازي گردد.
يكي از نكاتي كه در ترويج سنتي دنبال شده است وابسته كردن مردم به خصوص روستاییان است. مردم در یک جامعه محلی برخلاف اصل خود اتكائي و خودباوري عموماً منتظرند كه از بيرون به آنها كمك بشود و مشكلات آنها از بيرون حل شود.در بسياري از مناطق روستايي دنيا عدم وجود خلاقيت و ابتكار بين كشاورزان مشهود است. كشاورزان عموماً به اقدامات و تصميمات دولتي عادت كردهاند و براي هر حركتي منتظر دریافت یارانه دولت هستند (Scarborough, et al, 1977)حال اين سؤال مطرح ميشود كه ما «ترويج وابستگي » را دنبال ميكنيم يا «ترويج خودباوري» را؟
در سده اخیر تسهیلگری بیشتر مورد توجه جوامع قرار گرفت و به عنوان ابزاری کاربردی در جهت هدایت و تقویت گروه های اجتماع محور مورد استفاده قرار میگیرد.
پس تسهیلگر کسی است که با مهارت، هنر و تکنیک های خاصی مسیر حرکت به سمت اهداف را طراحی و اعضای گروه را آماده میکند تا مسؤولیت و نقش های مختلفی را بپذیرند و با مشارکت و همبستگی به اهداف مدنظر گروهی نائل شوند.
تسهیلگری جایی معنا پیدا میکند که گروه مشغولِ تبادل تجربه باشد یا در مورد موضوعی مشخص به بارش افکار یا حلّمسئله میپردازد. تسهیلگر گروه را رهبری نمیکند و به دنبال سرگرم کردن آنها نیست یا تلاش نمیکند که گروه به سمتِ خاصّی هدایت شود.اما به گروه کمک میکند که با انتخاب بهترین راه در کمترین زمان، بیشترین مشارکت ممکن را به وجود آورد.
تسهیلگر دارای ویژگیها و اصول خاصی است که آنها را باید در جریان کار با مردم رعایت کند. این ویژگیها به تسهیلگر کمک میکند که بتواند در گروه های مختلف یا سطح محله به بهترین وجه ممکن با اعضای گروه یا مردم ارتباط بگیرد و فضای شادابی از فعالیت توانمندسازی را به وجود آورد. برخی از این ویژگی ها به نگاه یک تسهیلگر باز می گردد که چگونه به انسان ها و افراد کم توان می نگرد، و با مثبت اندیشی به منابع و فرصت های موجود در گروه یا محله می نگرد.
مشارکت چگونه شکل می گیرد
مشارکت در یک اجتماع محلی از حساس شدن آغاز میشود که نخستین پله مشارکت است.
پله بعدی آگاه شدن و دانستن است. مردم در یک جامعه محلی حق دارند که از اتفاقاتی که در اجتماع آنها میافتد با خبر باشند.
پله بعدی، مشاوره و ارائه نظر از سوی مردم است. افراد در یک جامعه محلی در جلسات گروهی شرکت میکنند و نظرات خود را مطرح میکنند. آنان در این مرحله نیازهای خود را در اجتماع محلی فهرست میکنند و در باره اولویتها سخن میگویند. گاه در این مرحله کمیتهها یا ساختارهایی شکل میگیرد.
پله بعدی، نقش پذیری و مشارکت در فعالیتهای اجرایی است. بعد از آن وارد پلهای میشود که میتوان آن را “درگیر شدن فرد در جریان کار” نامید، به گونهای که دیگر جزیی از فرایند محسوب میشود و نمیتوان او را از این فرایند جدا کرد. وارد شدن در این فرایند، به معنای توانمند شدن مردم در جامعه محلی است.
اگر شناسایی نیاز مردم در سطح محلی توسط خود آنان به اقدام محلی بینجامد منجر به مشارکت برای برآورده شدن نیاز میگردد در عین حال که ممکن است نیاز منجر به تقاضا یا مطالبه شود اما مشارکتی را به وجود نیاورد. در تمام جریان مشارکت، تلاش تسهیلگر این است که مردم محلی نیازهای خود را بشناسند، اولویت بندی کنند و خود برنامهای را برای تحقق آن نیاز طراحی کنند بدون اینکه نیازهای تبدیل به مطالبات شود. در واقع نتیجه فعالیتهای توانمندسازی محلی، باید اقدام محلی برای رفع نیازهای محلی باشد.